در این مطلب مجموعه ایی از اشعار در مورد باران را گرد آوری کرده ایم. این شعرها توسط شاعران بزرگی همچون فروغ فرخزاد، حمید مصدق، سهراب سپهری، فریدون مشیری و … سروده شده است. باران فضای شعرها را عاشقانه و زیباتر می کند به همین خاطر شاعران زیادی در مورد باران اشعاری سروده اند.
شعر در مورد باران با مفاهیم ناب و خواندنی
هر شاعری دست کم یک شعر در مورد باران سروده است. باران فضایی احساسی بوجود می آورد و شاعران را تحت تاثیر زیبایی خود قرار می دهد و به همین خاطر اکثر شاعران از باران در شعرهایشان استفاده می کنند و یا شعرهای زیبایی در مورد باران سروده اند. در ادامه چندین شعر زیبا را از شاعران بزرگی که در وصف باران سروده اند را می توانید مطالعه کنید.
شعر زیبای فریدون مشیری در مورد باران
من نمی گویم در این عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش چو خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران
مثل مروارید باش
******
شعر سهراب سپهری برای باران
چتر ها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را زیر باران باید برد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید برد
عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت
حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است
******
شعر زیبا در مورد باران از محمد صالح علاء
در سمت توام
دلم باران، دستم باران
دهانم باران، چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم
هر اذانی که می وزد
پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند …
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود…
کاش من همه بودم
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم…
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام…
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست
******
شعر خاطره انگیز حمید مصدق در وصف باران
وای باران باران
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سر بی رنگ
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست
******
شعر زیبای فروغ فرخزاد برای باران
چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد
می خرامد شب در میان شهر خواب آلود
خانه ها با روشنایی های رویایی
یک به یک در گیر و دار بوسه بدرود
ناودانها ناله ها سر داده در
ظلمت
در خروش از ضربه های دلکش باران
می خزد بر سنگفرش کوچه های دور
نور محوی از پی فانوس شبگردان
دست زیبایی دری میگشاید نرم
میدود در کوچه برق چشم تبداری
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهرو از پشت دیواری
باد از ره میرسد عریان و عطر آلود
خیس
باران میکشد تن بر تن دهلیز
در سکوت خانه می پیچد نفس هاشان
ناله های شوقشان ارزان و وهم انگیز
چشمها در ظلمت شب خیره بر راهست
جوی می نالد که آیا کیست دلدارش؟
شاخه ها نجوا کنان در گوش یکدیگر
ای دریغا… در کنارش نیست دلدارش
کوچه خاموشست و در ظلمت نمی پیچد
بانگ پای رهروی از پشت دیواری
می خزد در آسمان خاطری غمگین
نرم نرمک ابر دود آلود پنداری
بر که میخندد فسون چشمش ای افسوس؟
وز کدامین لب لبانش بوسه میجوید؟
پنجه اش در حلقه موی که میلغزد؟
با که در خلوت به مستی قصه میگوید؟
تیرگی ها را به دنبال چه میکاوم
پس چرا
در انتظارش باز بیدارم؟
در دل مردان کدامین مهر جاوید است؟
نه… دگر هرگز نمی آید به دیدارم
پیکری گم میشود در ظلمت دهلیز
باد در را با صدایی خشک میبندد
مرده ای گویی درون حفره ی گوری
بر امیدی سست و بی بنیاد میخندد
******
اشعار زیبا و دلنشین در رابطه با باران
یکی از زیباترین نعمت های خداوند متعال باران می باشد چرا که زمین به واسطه باران زنده می شود و گیاهان موجود در خاک از زمین سر بیرون می آورند و همه جا سرسبز و زیبا می گردد. باران طراوت و تازگی را به درختان و گل ها هدیه می دهد و آلودگی ها را از بین می برد. در یک کلام باید گفت که باران حیاط بخش است و جانی دوباره به گل و گیاهان می بخشد.
این نعمت خداوند حسی شاعرانه با خود به همراه دارد و شاعر را وادار می کند تا چند بیتی را از باران بگوید و حس لطیف شاعرانگی خود را نسبت به باران بیان کند. اشعاری سروده شده در مورد باران بسیار زیبا می باشند، از این رو در ادامه مجموعه اشعار گلچین شده ناب از شعرای به نام و معاصر را ارائه خواهیم کرد که امیدواریم با مطالعه این سروده های زیبا لذت ببرید.
اشعاری ناب از شعرای معاصر و نامی درباره باران
ناودانها شرشر باران بی صبری ست
آسمان بی حوصله، حجمِ هوا ابری ستکفشهایی منتظر در چارچوب در
کوله باری مختصر لبریز بی صبری ستپشت شیشه میتپد پیشانی یک مرد
در تب دردی که مثل زندگی جبری ستو سرانگشتی به روی شیشههای مات
بار دیگر مینویسد: «خانهام ابری ست»(قیصر امینپور)
******
خبر خیر تو از نقل رفیقان سخت است
حفظ حالات من و طعنه آنان سخت استلحظه بغض نشد حفظ کنم چشمم را
در دل ابر نگهداری باران، سخت استکشتی کوچک من هرچه که محکم باشد
جستن از عرصه هول آور طوفان، سخت استساده عاشق شدهام؛ ساده تر از آن رسوا
شهره شهر شدن با تو چه آسان، سخت استای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بی محلی سر این کوچه، دو چندان، سخت استزیر باران که به من زل بزنی خواهی دید
فن تشخیص نم از چهره گریان، سخت است(کاظم بهمنی)
******
خوشا هر باغ را، بارانی از سبز
خوشا هر دشت را، دامانی از سبزبرای هر دریچه، سهمی از نور
لب هر پنجره، گلدانی از سبز(قیصر امین پور)
******
شعرهای ناب کوتاه در مورد باران با مفاهیم زیبا
اشک و باران با هم از روی نگاهش میچکند
او سرش را میبرد پایین… خیابانِ شلوغعابران مانند باران در زمین گم میشوند
او فقط میماند و چندین خیابانِ شلوغاو فقط میماند و دنیایی از دلواپسی
با غمی بر شانه اش سنگین… خیابانِ شلوغ
(نجمه زارع)
******
همیشه سر به زیر و ساده بودی دختر باران
شبیه من تو هم افتاده بودی دختر بارانشلال گیسوانت را به دست باد میدادی
گمانم روستایی زاده بودی دختر بارانبرایم مو به مو و خط به خط میگفتی از هر چیز
تو از اوج جنون افتاده بودی دختر بارانشبیه من که مغلوب نگاه آبیات گشتم
تو هم آیا به من دل داده بودی دختر باران!؟نخواهی رفت از یادم تو و آن لهجه شرقی
سوار سر به زیر جاده بودی دختر باران(اسماعیل سلیمانی مقدم)
******
غصه میسوزد مرا، باران ببار
کوچه میخواند تو را، باران ببارابرها را دانه دانه جمع کن
بر زمین دامن گشا، باران ببارخاک اینجا تشنه دلتنگی است
آسمان را کن رها، باران ببارباغبان از کوچه باغان رفته است
ابر را جاری نما، باران ببار
******
چندین شعر کوتاه و دلنشین درباره باران
شدم مانند رود از بارشی جریان که میگیرد
که من بدجور دلتنگ توأم، باران که میگیرددلم تنگ است میدانی؟ پناهم شانههای توست
کمی اشک است درمانش دل انسان که میگیردچه بی راهم، چه از غم ناگزیرم من، چه ناچارم
شبیه حس یک قایق شدم طوفان که میگیرد!چقدر از خاطراتت ناگزیرم، نه گریزی نیست
منم و باز باران بین قم – تهران که میگیردتو را، عشق تو را، آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل میشود کارم دلم آسان که میگیرد!سپردم به فراموشی به سختی خاطراتت را
ولی باران که میگیرد… ولی باران که میگیرد(محمدرضا شرافت)
******
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسی آبدار با پنجره داشتیکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چکچک چکچک چکار با پنجره داشت
******
بر نیمکت شکسته ای در باران
در دست تو چتر بسته ای در بارانباران باران باران باران باران
تنها تنها نشسته ای در باران(جلیل صفربیگی)
******
اشعار خواندنی و پر معنا در رابطه با باران
دست تو و یک غروب آبان کافی ست
حالا که دلم گرفته، باران کافی ستمثل دوقلوهای به هم چسبیده!
یک چتر، برای هر دوتامان کافی ست(مریم پیله ور)
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست(سهراب سپهری)
******
حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارمشوریدهوار و پریشان باریدن
بر خزهها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب، بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردنحکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم(محمد شمس لنگرودی)
******
چقدر این دوستداشتنهای بیدلیل
خوب استمثل همین باران بیسوال
که هی میبارد
که هی اتفاقاً آرام و شمرده شمرده
میبارد(سیدعلی صالحی)
******
شعر نو از شاعران معاصر در مورد باران
زلف تو خیس و تنت سرد و هوا بارانی
شاید این مردِ پر از درد نمیخواست بداند که هنوز
سفر از خاطرهها آسان نیست،
موج دریای غمت طوفانی است
و در این راه، از این موج گذر باید کرد
صبر باید میکرد،موج دریای غمت رام شود، شاید آرام شود
(آرش منتظری)
******
این همه واژه
و من از سکوت لبریزمانگار کابوس این روزهای خاکستری
سایه انداخته به خیال من
حوالی این ساعتهای بارانی
جای زیادی برای رفتن ندارم
غیر از
آغوش تو
یا
کوچه پس کوچههای این شهر غریب(مازیار مجد)
******
باران که میبارد
تمام کوچههای شهر
پر از فریاد من است
که میگویم
من تنها نیستم
تنها، منتظرم
تنها(کیکاوس یاکیده)
******
امیدواریم که از مطالعه گلچین شعر در مورد باران لذت برده باشید. پیشنهاد می شود که شعر های شاعران معاصر و شعر های عاشقانه و زیبا را در سایر مطالب مربوط به شعر و ادبیات مطالعه کنید.
منبع : آرگا